به رحمت ایزدی پیوستن بزرگ مرد عرصه هنر موسیقی بجنورد آقای علی آبچوری را به شما دوستداران ایشان و موسیقی(به خصوص قشمه) تسلیت عرض می کنم.
ناراحتم که اون روز نرسیدم به محفل دوستانه ای که همسایمون با حضور آقای آبچوری و جمعی از هنرمندان هم سن و سال ایشون اونجا رو گرم کرده بودن
موسیقی سنتی با رقص سنتی فیلماشو که دیدم افسوس خوردم
اینم مختصر اطلاعاتی از ایشان:
علیخان یزدانی معروف به علی آبچوری (زاده ۱۳۱۰) نوازنده قوشمه میباشد او در روستای آبچور، از توابع بجنورد در استان خراسانشمالی به دنیا آمد.
آبچوری در آبچور از توابع بجنورد به دنیا آمد.و از ده سالگی بدون داشتن استادی نواختن قوشمه را فراگرفت و تاکنون نیز یکی از بهترین نوازندگان این ساز است و تا پیش از مرگ حسین بهبی ( یکی از دایره نوازان) با وی نزدیک به پنجاه سال کار هنری داشتند. همچنین آبچوری نوازنده قوشمه آلبوم شب سکوت کویر محمدرضا شجریان است.
آبچوری یکی از شرکت کنندگان در جشنواره جهانی نی نوازان و بیستمین جشنواره موسیقی فجر بود.
منبع: ویکیپدیا
برای اطلاع از بیوگرافی ایشان از قلم استاد سید احسان سیدی زاده به ادامه مطلب مراجعه کنید
مرحوم حسین ب بی نوازنده الدفی (دایره) واستادآبچوری
شنیده بودم روی تخت بیمارستان تامین اجتماعی بجنورد بستری است برای رفتن به بیمارستان آماده شدیم که گفتند او مرخص شده و به خانه رفته است. خوشحال شدیم که وضعیت جسمانی اش بهتر شده است و با هماهنگی یکی از هنرمندان به دیدنش رفتیم.«علی آبچوری» تا کنار در به استقبال آمد. وارد خانه شدیم. می توانستم خوشحالی اندکش را از « به یاد ماندن» در چهره اش ببینم. آبچوری سال 1310 به دنیا آمد و نواختن قوشمه را از 10 سالگی شروع کرد.خودش می گوید: خیلی به این ساز علاقه داشتم و به همین دلیل در پی یادگیری اش بودم در این سال ها هیچ سازی جز قوشمه نزدم.او با افتخار از این ساز صحبت می کند: من برای یادگیری قوشمه به هیچ استادی مراجعه نکردم آن قدر علاقه داشتم که به تنهایی یاد گرفتم و ذهن و قلبم در این مورد خیلی همراه بود. نخستین بار قوشمه را دست یکی از بستگانم «غلامرضا یزدانی» دیدم و شیفته اش شدم وخودم رمز و راز این ساز را آموختم.وقتی یاد سختی ساز زدن با قوشمه می افتیم داشتن نفس زیاد در این ساز را هم به یاد می آوریم، صحبت آبچوری در ذهنم تداعی می شود که می گوید: چون خودم سعی کردم بدون آموزش قوشمه بزنم چند سال اول نمی توانستم «نفس گردان» کنم چون خیلی خیلی سخت است. سرانجام با آزمون و خطا و تمرین یاد گرفتم و اول قوشمه زدن را از مجالس شروع کردم و به جشنواره های زیادی راه یافتم تا به این حد رسیدم.برایم این سخن آبچوری هم جالب بود وقتی از او پرسیدم چه قدر از کار خودت راضی هستی؟ می گوید: الان من می توانم از کار خودم تعریف کنم، هر کسی می تواند ولی این تعریف خیلی ارزش ندارد چرا که دیگران باید کار مرا ارزیابی کنند.او از جشنواره سلیمانیه عراق خاطره خوبی دارد: وقتی برای اجرای موسیقی به جشنواره موسیقی کرد سلیمانیه عراق رفتیم خیلی ما را تحویل گرفتند و از کارمان استقبال کردند این توجه آن ها، برای من خیلی باارزش بود.یاد حسین به بی افتادم، می دانستم علی یزدانی(آبچوری) دوست صمیمی اوست، مانده بودم از او درباره به بی بپرسم یا نه! می ترسیدم هجوم خاطره ها بغضش را بترکاند ولی باید می پرسیدم پس از حسین به بی گفتم! آبچوری سکوت کرد! به نقطه ای کور خیره شد و به آرامی گفت: بیشتر از 50 سال با حسین بودم، خاطرات من کنار او بود، هیچ کس را مثل حسین عاشق کارش ندیدم و شک نکنید در صد سال آینده کسی به هنرمندی به بی متولد نمی شود.آبچوری می گوید: 15 شاگرد در آموزش قوشمه دارم که به نظرم بهترین شاگردم «فرهاد باغچقی» است و آینده خوبی پیش رو دارد چون یاد گرفته است با قوشمه فقط آهنگ های اصیل و سنتی بنوازد.وی می افزاید: من به آهنگ های اصیل پای بندم و به هیچ وجه آهنگ جدید نمی زنم و حتی یک ملودی جدید به کار سنتی ام اضافه نمی کنم.وی ادامه می دهد: از وقتی سازهای جدید مثل گیتار و ارگ و ویولن آمده است علاقه مندی به سازهای ریشه دار مثل قوشمه کم شده ولی همان اندک علاقه مندان هم با جان و دل کار می کنند.وی اظهار می دارد: متاسفانه مسئولان بجنورد قدر هنر موسیقی به خصوص ساز قوشمه را نمی دانند ما هر جا برای جشنواره می رفتیم روی چشمشان می گذاشتند ولی در بجنورد و استان ما فقط بی محلی و بی توجهی است.او عنوان می کند: 12 سال و 3 ماه است که بیمه ام و بیمه شدنم از طریق مشهد در کمتر از 20 روز انجام شد، این در حالی بود که مسئولان محلی به این مسئله بی توجه بودند.وی بیان می کند: مدیران زیادی در اداره ارشاد بجنورد و استان تغییر یافته اند ولی مسئولان فعلی هیچ کمک و حمایتی نمی کنند.آبچوری خاطرنشان می کند: ما برای شرکت در جشنواره به تهران رفته بودیم و محل اقامت ما هتل بزرگ تهران بود، «محمدرضا شجریان» آمد و از من خواست به خانه اش بروم تا به طور مشترک کاستی را پر کنیم، در ابتدا سرپرست ما اجازه نداد تا این که جشنواره به پایان رسید و من یک شبه کاست «شب، سکوت، کویر» را با شجریان پر کردم فقط به خاطر عشقی که به سازم داشتم و این در حالی بود که هیچ اسمی از من به میان نیامد و هیچ مبلغی را نیز دریافت نکردم. حتی آقای شجریان زنگ نزد که بگوید کارت عیب داشت چه برسد به این که بخواهد تشکر کند و حتی یک کاست برای یادگاری هم برایم نفرستاد. خب این یعنی از علاقه هنرمندان سوءاستفاده می شود و هیچ کس نیست که حمایت کند. در حالی که آقای شجریان خودش گفت از همان آلبوم 150 میلیون نوار فروخته است.از علی آبچوری می پرسم چه انتظاری از مسئولان دارید که لبخند تلخی تحویلمان می دهد و می گوید: انتظار؟! چه انتظاری می توانم داشته باشم وقتی که به ما نمی رسند؟ وقتی ما را نمی بینند؟ چه می توانم بگویم وقتی 14 شبانه روز در بیمارستان بستری بودم و تا به الان هیچ کس نیامد بپرسد که حالم چه طور است!(خراسان شمالی: برخی مسئولان امر سرانجام جمعه گذشته برای عیادت از این هنرمند بزرگ استان رفته بودند، آن هم آن طور که ما مطلع شدیم به واسطه یکی از هنرمندان بعد 17 روز متوجه شده اند و رفته اند! سوال های زیادی با این حرکت مسئولان در ذهن نقش می بندد!)وی می افزاید: پس از عید نوروز امسال 8 روز در بیمارستان بستری بودم و بهتر شدم تا این که دوباره حدود یک ماه قبل دردهایم شروع شد و 14 شبانه روز در بیمارستان بودم. الان وضعیت جسمانی ام خوب است ولی دکتر برایم قوشمه زدن را ممنوع کرده است.وقتی جمله آخر را گفت می دانستم آبچوری به همان چیزی فکر می کند که در سر ماست؛ به این موضوع که چه قدر آبچوری می تواند این ممنوعیت را تحمل کند، او حتی از گفتن این که ساز زدن برایش ممنوع شده است بغض می کند پس اگر این ممنوع شدن طولانی شود... چه می شود؟!دوست دارم بحث را عوض کنم که هنرمند تئاتر استان که زحمت هماهنگی برای این مصاحبه را متحمل شد «حکمت شیردل» کمک می کند و می پرسد برای خوانندگان روزنامه خراسان شمالی بگویید کدام آهنگ تاثیر بیشتری روی شما می گذارد؟ به کدام آهنگ بیشتر علاقه دارید؟آبچوری می گوید: همه آهنگ های اصیل خوب است، ولی من عاشق آهنگ ا...مزار، سردار عیوض و بعد هرای هستم، وقتی قوشمه می زنم حس می کنم اگر 100 ساله هم شوم پیر نمی شوم!وی اضافه می کند: من 2 پسر دارم و 2 دختر که خیلی دوستشان دارم. قوت قلب زندگی من هستند به خصوص از 2 سال پیش که همسرم را از دست دادم و تنها شدم فرزندانم امیدی برای ادامه زندگی ام هستند.(خراسان شمالی: با گفتن این جمله بغض پنهان استاد آبچوری شکست. در تمام مصاحبه وقتی صحبت از بی توجهی مسئولان می شد دلتنگی و بغضش را متوجه می شدم ولی وقتی از همسرش گفت گونه اش خیس از اشک شد و سکوت کرد و با دستمال پارچه ای دستش اشک هایش را پاک کرد... چند دقیقه ای غم عجیبی همراه با سکوتی منقلب کننده حکم فرما شد عشق او به هنر و از طرفی به همسرش برایم قابل تحسین بود)کمی فکر کردم تا سوالی دیگر بپرسم گفتم از خانواده شما کسی قوشمه می زند؟می گوید: نه! سال ها پیش آقای شجریان به خانه ما آمد و گوشه اتاق آکاردئون پسرم را دید و من گفتم پسرم آکاردئون می زند، آقای شجریان از پسرم پرسید اگر می خواهی دنبال هنر بروی چرا ساز پدرت را نمی زنی؟ پسرم گفت پدر من با قوشمه و ساز و هنر به کجا رسیده که من رسیده باشم!می خندم و می پرسم خود شما اگر به 12 سالگی تان برگردید باز هم قوشمه را انتخاب می کنید؟ آبچوری با اطمینان می گوید: بله صددرصد قوشمه می زنم و با همین علاقه و عشق الانم ادامه می دهم. الان هم اگر دکتر ممنوع نکرده بود خیلی دلم می خواست ساز بزنم، قوشمه تنها یار من موقع دلتنگی بود که باید به طور حتم حداقل 5 دقیقه می زدم ولی الان...او می گوید: قوشمه را تا به حال فقط آقایان دنبال کرده اند و خانمی که قوشمه بزند من ندیدم البته اگر بخواهند می توانند، خود من یک شاگرد خصوصی خانم داشتم که به دلیل اصرار پدرش آموزشش را پذیرفتم و خیلی خوب پیشرفت کرد.وی عنوان می کند: ما قوشمه زن های خوبی داریم ولی قوشمه مرا هیچ کس نمی تواند بزند چون دمیدن در ساز من نفس زیادی می خواهد که فقط خودم از عهده اش برمی آیم چون نوع ساخت سازم فرق دارد.آخر مصاحبه علی آبچوری دختر او «سوسن یزدانی» هم به ما پیوست و چند سوال از او پرسیدم او می گوید: وقتی پدرم قوشمه اش را کوک می کرد هیچ کس اجازه دست زدن به ساز پدر را نداشت چون بی نهایت روی سازش حساس است، ما همه پدرمان را دوست داریم.او می افزاید: تمام قوشمه هایی که پدر می زد برایم خاطره است با خدابیامرز «حسین به بی» به مراسم و همایش ها می رفتند و با عشق ساز می زدند.دختر کوچک خانواده با بغض ادامه می دهد: مردم تا به الان کم نگذاشتند، همیشه احترام گذاشتند و پدرم هم هیچ کوتاهی برای بجنورد و ایران نکرد ولی نهاد ها و ادارات و مسئولان امر هیچ توجهی نداشتند. پدر من انتظار کمک مادی نداشت، ولی شغلش همین بود مغازه اش را باز نمی کرد که ساز بزند و مسئولان این را می دیدند، می دانستند و توجهی نمی کردند.وی اظهار می دارد: حتی سی دی هایی را که پدرم در تولید آن ها نقش داشته به عنوان یادگاری هم ندادند، می آیند از استعداد پدر، از علاقه اش سوءاستفاده می کنند و بعد هم فراموش می کنند استاد آبچوری هم وجود داشته است.
وی ادامه می دهد: تا زمانی که به پدرم نیاز داشتند دنبالش بودند به محض این که کارشان تمام می شد، یا علی، تمام.وی بیان می کند: پدرم ناراحتی کبد و هپاتیت B دارد و همین هرهفته برای درمان به مشهد می رویم. از او می پرسیم مسئولان برای ادامه درمان حمایتی کرده اند؟ و بعد از پرسیدن پشیمان می شویم وقتی مسئولان حتی برای عیادت نیامده اند چه انتظاری باید از آن ها داشت، که می گوید: تا این لحظه هیچ خبری نگرفتند فقط هنرمندانی که او را می شناختند برای عیادت آمدند به خصوص شاگرد پدرم آقای «بلندهمت» که خیلی پی گیر حال پدرم بود.او به عنوان سخن پایانی می گوید: صدای ساز پدر چیز دیگری است، حتی اگر با جوان ها رقابت کند باز هم پدر اول است و از مردم می خواهم برای سلامتی پدرم دعاکنند
برای دریافت طلاع بیشتر و دیدن عکس های تشییع پیکر آن مرحوم به لینک زیر(منبع) رجوع کنید
منبع: بجنورد1400
سلام برهرچه یزدی وفامیل یزدی است باافتخارگل سرخ وبلاگتون رابه کاکتوس وبلاگم پیوندزدم اگربه خاطرمعرفی بجنوردخواستیدوبلاگم راپیوندبزنیدبااهمان نام بجنورد۱۴۰۰زحمتش رابکشید
سپاسگزارم
سلام داداش منم لینک کن بیا به وبلاگم
دوست عزیز نوشته که به آقای سیدزاده نصبت دادید نوشته خانم شیرازی از روزنامه خراسانه
سلام ممنونم ازلطف شما.مطلب راجع به فردوسی زیبابودولی یک توصیه زمانی کارمندان برای سرکارقابلمه غذامی بردندبعدساندویج بردندحالابه یک ساندیس کفایت می کنندوشایدتایکی دوسال دیگه به یک آدامس هم قانع باشندمردم حوصله طولانی خواندن ندارندکوتاه ترین جملات طولانی ترین اثررامی گذارد.
ازاندیشمندمصری پرسیدندچه شدکه شمازبان خودراازدست دادیدوعربی نوشتیدوصحبت کردید؟گفت:ماچون شماایرانیان فردوسی نداشتیم